سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حمید رمی
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

در آسـتــانـۀ مــیــلاد حــضـرت زهــرا           بـرای عـرض ارادت بـه سـاحـت دریـا

نـشـسـتـه ام بـنـویـسـم بـه نـام مـادر، تـا           خــدا مــرا بـنـویـسـد بـه پـای نـام شـمـا


اگـرچه کـمـتـر از آنـم که دلـبـرم بـاشی

خدا به امر خودش خواست مادرم باشی

هوای عشق چه حال و هوای زیبایی ست           جنون، بهـانۀ خـوبی برای رسوایی ست

شبی که عرش منوّر به نور زهرایی ست           شب طرب، شب دیوانگی و شیدایی ست

شبی که معجـزه های رسـول، کـامل شد

شبی که سورۀ کـوثـر به عینِ نـازل شد

شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد           خـدا بـه نـور خــدا هـدیـه ای مـنـوّر داد

به اذن خـالق یکـتا، زمین، زمان، فریاد:           پـیـامـبـر! قــدم فــاطــمــه مـبـارک بـاد

قـیـام کـرد زمـیـن، نــور مـنـجـلـی آمـد

دلـیـل خـلـقـت پـیـغـمـبــر و عــلـی آمـد

همین که دست زمین، آسمان بغل شده است           دهان عرش الهی پر از عسل شده است

به دستخطِّ خدا سوره هم غزل شده است           و این برای نبی خیرُ ما نَزَل شده است:

خـدا بـرای تـو خـیـر کـثـیر می خـواهد

برات، مـرهـم زخـم غـدیـر می خـواهـد

خــدا نـوشت: بـگـویـیـد مـهـربـان بـانـو           خدا که صاحب باغ است، باغـبـان بانو

قـیـامت اسـت تـمـنـای ایـن و آن، بـانـو           هـمـیـشـه منـبـع الطاف بـیکـران! بـانو!

اگر نـفـس بدهی، دست هم نمی خـواهم

برای مـدح تو گـفـتـن، قـلم نمی خـواهم

عطای دست تو تـفـسیر کـرده انسان را           بـخـاطـر تو خـدا وعـده داده بــاران را

دعـای نـور تو تب دار کرده سـلمان را           به بـاد داده دگـر دودمــان شـیــطـان را

دعـای نـور بخوان، ما هم اهـل ایرانـیم

بخـوان که ما همه ذریـه های سلـمانـیـم

دعا بخـوان، پـر جـبـریل را مـنـوّر کن           کمی مـلائـکـه را با خودت بـرابـر کـن

بـرای نـافـلـه، سـجــاده را مـعـطـر کـن           خـدا بـرای پـیـمـبـر نـوشـت: بـاور کـن

نگاه عرش به راز و نیـاز فـاطمه است

خلاصه نه، همۀ دین نماز فـاطمه است

تـمـام قـافـلـه را وقـف مـرتضی کـردی           همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی

و در جـوار خـدا، جـار را دعـا کـردی           چه خـوب دِیـن به همسایه را ادا کردی

هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر

برای شـیـعـۀ امـروز هم قـنـوت بگـیـر

نظـر به اینکـه خـدا بر شما نـظـر کرده           تـو قـبـل خـلـقـت آدم شـدی نـظـر کـرده

خــدا وجـود تو را مـنـجـی بـشـر کـرده           عـلـی کـنـار شـما خـسـتـگـی بِـدَر کرده

غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت

طلـوع لحظۀ خـنـدیـدن تو را کـم داشت

در آتـشـی که تـمـامـیِّ خانـه می سـوزد           به جـان خـلـق بـیـفـتـد زمانه می سـوزد

در آتشی که نشان، بی نشانه می سـوزد           چـرا قـلـم وسـط شـعـلـه ها نمی سـوزد؟

برای اینکه مـزیّن به نـام فـاطـمـه است

و آتش از سر جبران، به کام فاطمه است

نقد و بررسی